دوره ي سوم (دوران ولايتعهدي) امامت امام رضا علیه السلام
ضامن آهــو
اطلاعات کامل و جامع در باره امام رضا(ع)،حرم،مشهد و ...

در سال 198 هجري ، امين طي درگيري با برادرش مأمون ، كشته شد ، و اختيار كامل كشور اسلامي به دست مأمون غاصب افتاد. پس از شروع حكومت نامشروع مأمون ، وضعيت زندگاني امام رضا (ع) نيز تغيير كرد. مأمون پس از استقرار حكومت ، در اولين فرصت ، حضرت رضا (ع) با دعوتي اجباري به مقر حكومتي خود ، يعني طوس آورد ، و با اجبار و تهديد ، آن حضرت را وادار به قبول ولايتعهدي كرد. اين مسأله ، براي به قدرت رساندن آن امام همام (ع)نبود ، بلكه مأمون چندين هدف را با اين نقشه دنبال مي كرد : اول ، مي خواست امام عزيز شيعيان را كاملا تحت نظارت و نفوذ خود داشته باشد ، تا خيالش كاملا از جانب او راحت باشد. دوم ، با اين فكر مكارانه‌ي خود ، مي خواست توجه سادات و علويين و محبت مردم خراسان را به سوي خود و حكومتش جلب كند. مأمون در قتل برادرش بسيار زشت عمل كرده بود ؛ تا جايي كه ، مدت ها سر برادر خود را بر چوبي سوار كرده ، و مردم را مجبور به لعن بر او مي كرد. در نتيجه ، اين موضوع تأثير بسيار نامطلوبي در اذهان مردم به جاي گذاشته بود. بنابراين ، مأمون مي خواست با بهره گيري از چهره ي محبوب يادگار آل مرتضي (ع) موجب تحكيم پايه‌هاي حكومتي خود شود. سوم ، مي خواست با قبولاندن امر ولايتعهدي به آن حجت الهي ، موجب خواباندن شورش ها ، و جلب توجه و محبت علويان و فرزندان آل فاطمه (ع) شود.

به هر حال ، آن امام عزيز با دلي ناشاد و خاطري ناآرام ، از جوار قبر مبارك جدش رسول خدا (ع) جدا شد ، و با خانواده خود خداحافظي نمود. ايشان در حالي كه خود واقف به سختي ها و مشكلات اين سفر غريبانه ، و در نهايت ، شهادت در ديار غربت بودند ، عازم طوس شدند.

مغول سيستاني (ره) مي گويد : در آن حال كه رجاء بن ابي ضخاك ملعون (لعنت الله عليه) مأمور بردن كاروان امام رضا (ع) به طوس شده بود ، هنگام حركت كاروان ، به محضر مبارك آن حضرت شرفياب شدم. آن حضرت ، خاندان خود را گرد آورده بود ، و از آنها مي خواست كه براي او گريه كنند. ايشان به آنها مي فرمود : «من ديگر به ميان خانواده‌ام بر نخواهم گشت.» آن گاه وارد مسجد رسول خدا (ع) شدند ، تا با پيامبر (ع) وداع كنند. حضرت چندين بار وداع مي كرد ، و باز به سوي قبر مبارك پيامبر اكرم (ع) باز مي گشت و با صداي بلند مي گريست! مغول سيستاني (ره) مي گويد : در اين حالت خدمت آن حضرت (ع) رفتم ، و سلام كردم. ايشان خطاب به من فرمودند : «مغول ! به من خوب نگاه كن ! من از جدم دور مي شوم ، و در غربت ، جان مي سپارم ، و در كنار هارون (ملعون) دفن مي گردم.»

سرانجام ، با اصرار و فشار زياد آن بزرگوار ، رجاء بن ابي ضحاك پذيرفت كه از طريق مكه و عراق به سوي خراسان بروند. آنها با گذشتن از شهرهاي : بصره ،‌ خرمشهر ، اهواز ، اراك ، قم ، ري و نيشابور ، در دهم شوال سال 201 هجري به مرور وارد شدند.

به هر حال ، اگرچه آن حضرت در آخر عمر مباركش به امر ولايتعهدي حكومت هم نايل شدند ، اما با توجه به شواهد موجود ، سخت ترين دوران عمر مبارك حضرت ، همين دوران بوده است. اين نتيجه ، از سخنان مبارك آن حضرت بر مي آيد ؛ چنانچه روزي خطاب به مأمون (لعنه الله عليه) كه با وجود باطن لبريز از بخل و كينه ، مرتب نسبت به آن حضرت اظهار محبت مي كرد ، فرمودند : «اين امر ولايتعهدي ، هرگز نعمتي برايم نيفزود. من وقتي در مدينه بودم ، دست خطم در شرق و غرب نجوا مي شد. در آن موقع ، اسب خود را سوار مي شدم ، و آرام در كوچه‌هاي مدينه راه مي پيمودم ، در حالي كه در مدينه كسي از من عزيزتر و مهمتر نبود.» اين سخن ، خودگواه بر آزار و سختي هايي بوده كه در دوران ولايتعهدي به طور پنهاني بر امام (ع) وارد مي كردند ، و كسي از شيعيان هم متوجه نمي شد. آن امام عزيز نيز به خاطر حفظ مصالح شيعيان ، هرگز اين مشكلات را ابراز نمي كردند.

بالاخره ، آن افعي خطرناك ، نيش سمي و كشنده ي خود را بر امام مظلوم و غريب شيعيان وارد كرد ، و به شكلي كاملا مرموزانه ، آن وجود مبارك را مسموم كرد و به شهادت رساند. خود حضرت قبل از شهادت ، از قاتل ملعون خود به شيعيان خبر داد ، و توصيه كرد كه فريبكاري هاي مأمورن ملعون ، موجب پوشيده شدن حق نشود. آن حضرت به طور مرتب به ياران و اصحاب نزديك خود مي فرمود : «فريب سخنان او را نخوريد ! به خدا سوگند! هيچ كس جز او مرا به قتل نمي رساند ؛ ولي چاره يي جز صبر ندارم ، تا آن روز كه دوران زندگي‌ام به سرآيد.»

برگرفته از کتاب هشتمین امام علیه السلام – نوشته حمید قلندری برد سیری


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1398برچسب:,
ارسال توسط حسین احمدپور مبارکه